از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

قابل تامل درباره فقر

نکاتی بسیار قابل تامل درباره فقر
 

فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

فقر اینه که به زنت بگی کار نکن و تنها دلیلت این باشه که ما احتیاج مالی نداریم؛

فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب افراد خانواده ات بهتر باشه؛

فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو فکر می کنی که حتی دور و بر خط فقر هم نیستی؛

فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی؛

فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛

فقر اینه که سفرهای خارج از کشورت خلاصه بشه به رفتن به خونه فک و فامیلهای ساکن در اونور آب؛

فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، اما وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش نظر داشته باشی؛

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز ونیز و برج ایفل رو ندیده باشی؛

فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛

فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛

فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛

فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و خودت رو ملزم به رعایت قوانین رانندگی ندونی؛

فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛

فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛

فقر اینه که تولستوی و داستایوفسکی و احمد کسروی برات چیزی بیش از یک اسم نباشند اما تلویزیون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛

فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و علاقه مندیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛

فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛

فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه؛

فقر اینه که دم دکه روزنامه فروشی بایستی و همونطور سر پا صفحه اول همه روزنامه ها رو بخونی و بعد یک نخ سیگار بخری و راهتو بگیری و بری؛

فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛

و بقولی؛ فقـــر بزرگترین آلاینده است، آلاینده ای که تنها با دریافت حقوق ناچیز آخر هر ماه آلودگی و اثرات مخرب آن از بین نمی رود !

فقر از نگاه دکتر شریعتی

فقر از نگاه دکتر شریعتی

 
اسلام بر خلاف مذاهب دیگری که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی اجتماعی میدانند، بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر میگوید: "وقتی فقر وارد خانه ای میشود، دین از درب دیگر خارج میشود" و یا پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ما مسلمانان به آن اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: "من لا معاش له لا معاد له" کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت. چون؛ شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماً کمبود های معنوی بسیاری خواهد داشت و آنچه را که در جامعه های فقیر، آنرا اخلاق و مذهب می نامند، متاسفانه معنویت در آن جایی ندارد.

میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد ...

فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست ...

فقر ، حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند ...

فقر ، چیزی را "نداشتن" است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست ...

فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند ...

فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد ...

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند ...

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...

فقر ، همه جا سر میکشد ...

فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست ...

فقر ، روز را "بی اندیشه" سر کردن است ...

هر که سوادش کمتر درآمدش بیشتر


اثبات علمی......
هر که سوادش کمتر درآمدش بیشتر !


 
از قدیم گفته اند وقت طلاست، به عبارت دیگر          : زمان = پول :       معادله 1
همین  طور گفته اند توانا بود هرکه دانا بود، یعنی       : توان = علم       : معادله 2
می دانید که:
زمان / کار = توان:                معادله 3
با جای گذاری معادله  1 و 2 در معادله سوم به این معادله می رسیم:
پول / کار = علم
که  می توانیم آن را به این صورت بازنویسی کنیم:
علم/ کار = پول
بنابراین:
Lim    (پول) = ∞
0→ علم
یعنی هرچه علم و سوادت کم تر باشد درآمدت بیشتر است، و این هیچ ربطی به مقدار کار انجام شده ندارد !
!به عبارت دیگر وقتی علمت به سمت صفر میل کند، پولت به بی نهایت خواهد رسید

سه نکته از دکتر علی شریعتی

سه نکته از دکتر علی شریعتی

  (1)

اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمیدانم...

اینجا شده پائیز، آنجا را نمیدانم...

اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم...

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم.

  دکتر شریعتی

(2)

وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد.

دکتر شریعتی

(3) 

هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ،

در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است.

و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است!

... نمی دانم، مشکل در نوع عرق است،

یا در نوع ریختن و خوردن.

دکتر شریعتی

تست عشق و دوستی

تست عشق و دوستی
یک تست ساده و جذاب که باید با صداقت به سوالات ان پاسخ دهید
سوال اول:
شما به طرف خانه کسی که دوست دارید می روید.
دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
ـ یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می کنید؟راه کوتاه یا بلند؟
سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز می بینید .یکی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید.شما تصمیم می گیرید 20 شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید
(شما می توانید یا همه را یا از ترکیب دو رنگ انتخاب کنید)
سوال سوم:
با لاخره شما به خانه او می رسید .
یکی از افراد خانواده در را بر روی شما باز می کند.
شما می توانید از انها بخواهید که دوستتان را صدا بزند.
یا اینکه خودتان او را خبر کنید.
حالا چکار می کنید؟
سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او می روید ولی کسی انجا نیست.پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.
ترجیح می دهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
سوال پنجم:
شب می شود شما و او هر کدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید..صبح زمانی که بیدار شدید به اتاق او می روید:به نظر شما وقتی که انجا می روید او خواب است یا بیدار؟
سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ایا راه کوتاه و ساده را انتخاب می کنید؟
یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بروید؟
............ ......... .......... ....
جواب ها در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...

امیر کجایی؟!!!!!

سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند.

به ‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود! هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند.

شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود ...

امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد.

در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.

امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.

امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند ؟!


حکایات و روایاتی که در مورد میرزا تقی‌خان فراهانی مشهور به امیرکبیر، صدراعظم سابق ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار، بیان شده همه پندآموز و خواندنیست ولی آیا هیچ می دونید که قبر امیر کبیر در کجاست ؟ اصلا تا حالا فکر کردید که مزار این بزرگمرد ایرانی کجاست ؟ البته اگر نمی دونید تعجبی نداره ؛ از جمله خود من که تا همین چند وقت پیش اطلاع نداشتم و کاملا اتفاقی طبق ایمیلی که از دوستان دریافت کردم و مطالب اون را در همینجا خواهید خواند به این موضوع برخوردم.

به احتمال قوی هر ایرانی باید بداند که مزار میرزا تقی خان امیر کبیر در کربلاست. اینکه چرا بعد از مرگش او را به کربلا بردند سوالات زیادی را در بر دارد ولی آنچه مسلم است و همه می دانند امیرکبیر اسطوره تاریخ ایران بود و یک مشت وطن فروش و طماع با دسیسه های متعدد توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدین‌شاه بگیرند و در حمام فین کاشان او را به قتل برسانند چنانکه حاکمان آن زمان حتی جنازه اش را در خاک ایران نتوانستند تحمل کنند.

بطوریکه کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا جعفر حقایق نگار خورموجى روز بعد از قتل جسدش را به گورستان "پشت مشهد" کاشان بردند و پهلوى گور حاج سید محمدتقى نامى به خاک سپردند. چند ماه بعد، به پایمردى همسرش عزت الدوله کالبد امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در اتاقى که در آن به سوى صحن حضرت سیدالشهدا(ع) باز مى شود به خاک سپردند. علت این کار این بوده که در قدیم به خاطر کمبود امکانات تازه متوفی را نمی توانستند در مسافت های طولانی جابجا کنند زیرا مرده متعفن میگردیده است به همین خاطر ابتدا او را در جایی موقتا دفن کرده پس از مدتی که جسد خشک شد و تعفن از بین رفت به مزار اصلی منتقل می کردند. و امیرکبیر که تاریخ ایران همواره مدیون نیکی های اوست در کربلا در جوار حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آرمیده است و این شعر حماسى پرسوز بر سنگ گور او نقش بسته است :

آه که در جهان دون، از صدمات این غما
عالم روز واپسین گشت عیان به عالما

خاک ملال از جهان، رفت به هفتم آسمان
رفت به گلشن جنان، وارث آصف جما‎

کارگشایى متقى، حارس ملک دین تقى
آنکه ز سهم او شقى، شد به سوى جهنما‎

بست چه بار زین سفر، روح امیر نامور
شد زمدار تا مدر، ماه صفر محرما‎

هاتف رحمت خدا، خواند به گوش این ندا
کز در بندگى درآ، تا که شوى مکرما‎

مال وفات او ز غم، کلک سرور زد رقم
گفت که بى زیاد و کم آه امیر اعظما


روح راد مرد بزرگ تاریخ ایران شاد باد

غذاهای ضدچروک برای پوست

غذاهای ضدچروک برای پوست
 

 آیا تغذیه روی پوست صورت اثر دارد؟
آیا با تغذیه مناسب می توان از پیری پوست و چروک صورت جلوگیری کرد؟
آیا با تغذیه مناسب می توان به روشن شدن رنگ پوست کمک کرد؟
اثر تغذیه روی سلامت انسان کاملا مشخص بوده و به اثبات رسیده است. برای حفظ سلامتی رعایت تغذیه مناسب ضروری است. اثر تغذیه نامناسب در ایجاد بیماریهای مختلف از جمله بیماری های قلبی عروقی کاملا آشکار است. اثر تغذیه روی سلامت پوست تا این اواخر بطور دقیق از نظر علمی مشخص نبود. اما مطالعات علمی که اخیرا صورت گرفته اثر مستقیم تغذیه و نوع غذا را روی پوست نشان داده اند. از آنجایی که پوست نیز یکی از ارگانهای بدن است طبیعی است که تغذیه برروی پوست اثر بگذارد.
درون غذاهای مختلفی که ما معمولا به طور روزمره استفاده میکنیم، برخی مواد دارای ارزش بیشتری هستند.شما با انواع ویتامین ها آشنایی دارید. ویتامین ها عناصری ضروری برای سوخت و ساز و متابولیسم بدن هستند. برخی غذاها ویتامین های بیشتری دارند. مثلا انواع مرکبات حاوی مقادیر زیادی ویتامین C هستند.
حال می خواهیم شمارا با یک سری از ترکیبات مهم که درون برخی غذاها وجود دارند آشنا کنیم. این ترکیبات مهم مواد آنتی اکسیدان هستند. آنتی اکسیدان ها از آن جهت اهمیت دارند که برای جلوگیری از پیری پوست و جلوگیری از چروک نقش مهمی دارند. برخی از ویتامین ها خاصیت آنتی اکسیدانی هم دارند. مثلا ویتامین C هم نوعی ویتامین است و هم خاصیت آنتی اکسیدانی دارد. اما برخی دیگر از مواد آنتی اکسیدان خاصیت ویتامینی ندارد. از جمله اینها میتوان به ماده لیکوپن که در گوجه فرنگی یافت میشود ویا ماده الگائیک اسید که در عصاره انار به وفور یافت میشود اشاره کرد.
در طی سوخت و ساز و متابولیسم بدن مواد مضری از سلولها آزاد میشود. (به عنوان مثال اتومبیل با سوزاندن بنزین هم انرژی حرکتی برای پیش راندن ماشین تولید میکند، هم مواد زائد که به شکل دود از اگزوز خارج میشود) به طور طبیعی بدن انسان مواد مضری که در طی سوخت و ساز سلولی آزاد میشود را دفع میکند.
یعنی بدن انسان به طور طبیعی حاوی مواد آنتی اکسیدان بوده و مواد زائد اکسیدان را که در طی سوخت و ساز سلولی آزاد میشود را دفع میکند. اما با گذشت سن قدرت آنتی اکسیدانی ذاتی بدن کاهش میابد. به تدریج با تجمع مواد اکسیدان سلولهای بدن دچار آسیب تدریجی میشوند. این آسیب تدریجی منجر به تغییراتی میشود که ما آن را در ظاهر افراد به شکل پیر شدن پوست، چروک و افتادگی پوست میبینیم.

لازم به ذکر است مواد اکسیدان علاوه بر تولید از طریق سوخت و ساز و متابولیزم سلولی بدن در اثر اشعه آفتاب که به پوست می تابدوآلودگی هواوکشیدن سیگار نیز ایجاد میشوند.
در اینجا اجازه دهید شمارا با مواد غذایی که حاوی مقادیر زیادی آنتی اکسیدان بوده و شما با مصرف آنها میتوانید به جلوگیری از پیری پوست خود کمک کنید آشنا کنیم.
 

انواع توتها   انواع میوه های بزرگ  انواع سبزیجات انواع حبوبات انواع ریشه ه اانواع غلات متفرقه
کشمش سیاهنارنگی کنگر فرنگی
 باقالازنجبیل گندم سیاه زرد آلو خشک
شاه توت آلو درختی کلم بروکلی
 بادام زمینی چغندر قرمزجوآلو سیاه خشک
تمشک  انگورفلفل قرمزلوبیا چیتی ارزنگردو
زغال اخته گریب فروت کلم پیچ دانه سویا  
آلبالوکیوی کلم قرمز
    
توت فرنگی آناناس اسفناج و جعفری   

آنتی اکسیدان ها راه.حل تمام مشکلات مربوط به سلامتی و بیماری نیستند اما انها نقش بسیار مهمی در حفظ سلامتی بدن و جلوگیری از چین و چروک صورت و پیری پوست دارند. 

مملکته داریم...؟

عجب مملکتی داریم  

ده تا سنگک خریدیم، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدیم! 

واقعا  مملکته داریم...؟

راست و دروغ

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.
. کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.
. کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.
. کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.
. کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.
. کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است.
. کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.
. کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است.
. کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.
. کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.
. کسی که علی رغم میل باطنی خود دروغ می گوید زن و شوهر است.
. کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.
. کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است.
. کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.
. کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است.
. کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است

طنز یارانه ای

نانوایی ها بعد از هدف مند شدن

 

 

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرحهای تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید

 

 

 

 

دعاهای بنزینی

 

 

دست به هر چی میزنی بنزین بشه  - بنزین به قبرت بباره - خدا بنزینت بده ، یک لیتر در دنیا صد لیتر در آخرت - بنزین همسایه اورانیومه - با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه

جملات قصار

متخصص کسی است که موضوع ساده یی را چنان پیچیده کند که باورت شود که پیچیدگی موضوع تقصیر توست -  ویلیام کاسل

اگر تلفن زنگ نزنه، منم-  جیمی بافه(خواننده ی امریکایی
شاید کره ی زمین جهنم کره یی دیگر باشد-  آلدوس هاکسلی

بارزترین دلیل این که موجودات هوشمند در کهکشان زندگی می کنند این است که هرگز نکوشیده اند با ما تماس بگیرند!-  بیل واترسن

نمی توانی همه چیز داشته باشی. کجا جایشان می دهی؟-  استیون رایت

دشمنان خود را دوست داشته باش. دیوانه شان میکند-  لی.دی ایست

به امید آن که دوست دارانمان دوستمان بدارند و آن ها که دوستمان ندارند، خداوند قلبشان راتغییرجهت دهد.  اگر نتوانست قلبشان را تغییرجهت دهد، مچ پایشان را تغییرجهت دهد تا آنان را از لنگیدنشان بشناسیم-  دعای ایرلندی

منو به هوس نینداز. راهشو خودم بلدم- ریتا لی بران
 
زندانی جنگی کسی است که در کوشش خود برای کشتن تو ناموفق بوده است واز تو می خواهد اورا نکشی-  وینستون چرچیل

عادت داشتم غذاهای طبیعی مصرف کنم تا این که دریافتم خیلی ها به دلایل طبیعی می میرند- ناشناس
خداوندا! مرااز دانستن چیزهایی که نیاز به دانستن آن ها ندارم حفظ کن. مرا حتا حفظ کن از این که بدانم چیزهایی دانستنی هستند که من نمی دانم. همچنین مرا  حفظ کن تا ندانم که تصمیم گرفته ام چیزهایی را ندانم-  داگلاس آدامز

برایان دایسون

فرض کنید  زندگی همچون یک بازی است .
قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید
جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها  شیشه ای هستند
 . پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین ، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد ،
 اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.
 
او در ادامه میگوید :
 "  آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده ، سلامتی ، دوستان و روح  خودتان  و توپ لاستیکی همان کارتان است


کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد

اوج

 

شعرای یمانی

 

از اوج آسمانها یک شب مرا صدا کن  

یا یک نفس دلم را ازین قفس جدا کن 

 

*** 

خورشید باش .. 

تا اگر هم خواستی بر کسی نتابی ... نتوانی  

 

یاد بگیریم

 

 

یاد بگیرید : 

دیگران را ببخشید ... 

نه به خاطر اینکه آنها لایق بخششند... 

به این خاطر که شما لایق  آرامش هستید. 

 

 

یاداشتهای دکتر شریعتی

جملات قصار دکتر علی شریعتی :

*. تهمت و دروغ را دشمن سفارش میدهد و منافق میسازد و عوام فریب پخش میکند وعامی انرا میپذیرد

*.انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند. 

*.انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است. 

*. خداوندا من با تمام کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری. 

*. هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم . 

*.خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟ 

*.هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . 

*.نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست. 

*.خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت. 

*.انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد. 

*.در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد. 

*.زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت . 

*.می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شم... 

همه چی با یه بوس شروع میشه

همه چی با یه بوس شروع میشه .... 

 ببخشیدا ....  

 پس مراقب باشین ... 

 

.

 

 

چند پند


سخنان ارزشمند و فوق العاده زیبا از کورش کبیر


 
* دستانی که با اخلاص کمک می کنند پاک تر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند

* اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید

* آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است

* وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

* سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است که نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد

* اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید

* افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند

* پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر

* کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم

 *کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید

* انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند

* همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

* تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است

* دشوارترین قدم، همان قدم اول است

* عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید

* آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد

* وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید

* من یاور یقین و عدالتم، من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد

* من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است

 *خداوند کشورم را از دشمن خشکسالی و دروغ محفوظ دارد

جواب یک فرشته

 راستش اینا رو به در خواست یکی از دوستام گذاشتم  

بد ترین اتفاق زندگی؟؟ تنهایی د رجمع 

بهترین اتفاق زندگی؟؟ رسیدن به عشق واقعی

 بهترین تصمیم؟؟ انتخاب درست  

بدترین تصمیم؟؟ خیانت و نامردی و بی وفایی و دورویی و . . .!

 بزرگ ترین پشیمونی؟؟ بی فکری  

 فرد تاثیر گذار در زندگی؟؟ هنوز کسی نتونسته این کار بکنه

 چه آرزویی؟؟ شادی همه  باهم - نبود  فقر و ظلم

 اعتقاد به معجزه؟؟ به معجزه ی عشق اعتقاد زیادی دارم

 چقدر خوش شانسی؟؟ تا حدودی

خیانت+عشق+دروغ هر سه مکمل هم؟؟  معمولا اگه دورویی و بی فکری باشه  پشت سر هم میان

 از کی بدت میاد؟؟ از دروغگو 

تا حالا دل کسی رو شکوندی؟؟؟ آره

 دلیل انتخاب اسم وبلاگ؟؟ دورغگو یی و دورویی

تعریف از زندگی خودت؟؟ زندگی من غزلهای زخمی منه

خوشبختی؟؟؟ فرشته کوچک من

 این واژه ها یاد آور چی هستن؟؟؟

 هلو: یه چیز شیرین

 خدا:  ناظر 

امام حسین: ایثار. . .

اشک: عاشقی 

کوه:کو های ... نمی گم کجا چون خاطره های غم انگیزی دارم 

فرار از زندان(سریال): نگاه نمی کنم 

هوش:    خیلی نیازندارم  چون بطور ذاتی هست

ایمان مبعلی: ولش کن بهتره راجع به خودمون حرف بزنیم 

ویولن: ساز عالی  دوستش دارم

 خواهر شوهر:  دشمن بالقوه زن

 رنگ چشمات؟؟؟ قهوه ای

 چه رنگی؟؟؟ سبز

 جواب تلفن و ارتباطات؟؟ همیشه در دسترس

می خواهم فاحشه بشوم

می خواهم فاحشه بشوم

می خواهم فاحشه بشوم. شاید اولین بار است که یک دختر بچه 10 ساله چنین شغلی را انتخاب کرده... 
خب نمی دانم که فاحشه ها چه کار می کنند... ولی به نظرم شغل خوبی است .

خانم همسایه ما فاحشه است. این را مامان گفت. تا پارسال دلم می خواست مثل مادرم پرستار بشوم. پدرم همیشه مخالف است. حتی مامان هم دیگر کار نمی کند. من هم پشیمان شدم. شاید اگر مامان هم مثل خانم همسایه بشود بهتر باشد او همیشه مرتب است. ناخن هایش لاک دارند و همیشه لباس های قشنگ می پوشد. ولی مامان همیشه معمولی است. مامان خانم همسایه را دوست ندارد. بابا هم پیش مامان می گوید خانم خوبی نیست.

 ولی یک بار که از مدرسه بر می گشتم بابا از خانه آن خانم بیرون آمد. گفت ازش سوال کاری داشته. بابای من ساختمان می سازد. مهندس است. ازش پرسیدم یعنی فاحشه ها هم کارشان شبیه مهندس های ساختمان است؟ خانم همسایه هنوز دم در بود. فقط کله اش را می دیدم. بابا یکی زد در گوشم ولی جوابم را نداد. من که نفهمیدم چرا کتکم زد. بعد من را فرستاد تو و در را بست. 


... من برای این دوست دارم فاحشه بشوم چون فکر می کنم آدم های مهمی هستند. مامان همیشه می گوید که مردها به زن ها احترام نمی گذراند. ولی مرد ها همیشه به خانم همسایه احترام می گذارند مثلا همین بابای من.

 زن ها هم همیشه با تعجب نگاهش می کنند، شاید حسودی شان می شود چون مامانم می گوید زن ها خیلی به هم حسودی می کنند. خانم همسایه خیلی آدم مهمی است. آدم های زیادی به خانه اش می آیند. همه شان مرد هستند. 
برای من خیلی عجیب است که یک زن رئیس این همه مرد باشد. همکارهایش این قدر دوستش دارند که برایش تولد گرفتند. من پشت در بودم که یکی از آنها بهش گفت تولدت مبارک.

 بابا می خواست من را ببرد پارک، بهش گفتم امروز تولد خانم همسایه است. گفت می داند. آن روز من تصمیم گرفتم فاحشه بشوم چون بابا تولد مامان را هیچ وقت یادش نمی ماند. 
تازه خانم همسایه خیلی پول در می آورد. زود زود ماشین هایش را عوض می کند. فکر کنم چند تا هم راننده داشته باشد که می آیند دنبالش. این ور و آن ور می برند. 
من هنوز با مامان و بابا راجع به این موضوع صحبت نکردم. امیدوارم بابا مثل کار مامان با کار من هم مخالفت نکند.

شهر هرت کجاست ؟

تا بحال اصطلاح شهر هرت رو یزاد شنیدید اما از خودتون پرسیدید واقعا شهر هرت کجاست ؟؟؟؟؟

 

 - شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب.

- شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر  رو می شناسن.

- شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند.

- شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند.

- شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.

- شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند.  

- شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد.

- شهر هرت جایی است که خنده نشان از جلف بودن را دارد.

- شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن.

- شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریال های تلویزیونی رو توی کاخها می سازن.

- شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه.

- شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه پس میرویم  ترکیه و دوبی و اروپا و آمریکا و ........ را آباد میکنیم... 

- شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی.

- شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی.

- شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و .... است.

- شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه .....

- شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه.

- شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی و شام میدی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن.

- شهر هرت جایی است که هر روز توی خیابون شاهد توهین به مادرها و دخترها هستی ولی کاری ازدستت برنمیاد.  

- شهر هرت جایی است که مردمش پولشان را تو چاه می ریزند و دعا می کنن که خدا آنها را از فقر نجات بده.

- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.

- شهر هرت جایی است که ساق پا پیدا و موی سر پوشیده است!!

- شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند.

- شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند.

شهر هرت جایی است که .......... 

   خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!

داستان دو طوطی

یک خانم برای طرح مشکلش به کلیسا رفت.

او با کشیش ملاقات کرد و برایش گفت:

من دو طوطی ماده دارم که فوق العاده زیبا هستند.

اما متاسفانه فقط یک جمله بلدند که بگویند «ما دو تا فاحشه هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟»..

این موضوع برای من واقعا دردسر شده و آبروی من را به خطرا انداخته..

از شما کمک میخواهم. من را راهنمایی کنید که چگونه آنها را اصلاح کنم؟

کشیش که از حرفهای خانم خیلی جا خورده بود گفت:

این واقعاً جای تاسف دارد که طوطی های شما چنین عبارتی را بلدند

من یک جفت طوطی نر در کلیسا دارم.. آنها خیلی خوب حرف میزنند و اغلب اوقات دعا میخوانند..

به شما توصیه میکنم طوطیهایتان را مدتی به من بسپارید. شاید در مجاورت طوطی های من آنها به جای آن عبارت وحشتناک یاد بگیرند کمی دعا بخوانند.

خانم که از این پیشنهاد خیلی خوشحال شده بود با کمال میل پذیرفت.

فردای آن روز خانم با قفس طوطی های خود به کلیسا رفت و به اطاق پشتی نزد کشیش رفت .کشیش در قفس طوطی هایش را باز کرد و خانم طوطی های ماده را داخل قفس کشیش انداخت.

یکی از طوطی های ماده گفت: ما دو تا فاحشه هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟

طوطی های نر نگاهی به همدیگر انداختند. سپس یکی به دیگری گفت: اون کتاب دعا رو بذار کنار. دعاهامون مستجاب شد