از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

هندونه خوری


دیشب با داداشم نشستیم پای هندونه و جاتون خالی با قاشق تمام مغزش رو تراشیدیم و خوردیم ، بابام از اونور داد میزنه میگه : یه ذره هندونه بزارید بمونه روی اون پوست ، تا رومون بشه بزاریمش دم در؛ اینجوری مردم فک میکنن بُز تو خونه بستیم ...


انصافا اون موقع ها که هندونه رو تا تهش نمی خوردن هندونه کیلویی چند بود الان چنده؟

آخه چرا؟

                            

                                                                                                                   

                                                                                                  

                                                                                          

                                                      

                                                                                            

                                                                                            

                                                                                                     

کاش همون بچه می موندیم


یادمه بچگی هام
وقتی می رفتم بهشت زهرا
سعی می کردم پام رو قبرا نره !
تا رو یکیشون می رفت، جیگرم آتیش می گرفت
چشامو می بستم، تو دلم براش صلوات می فرستادم
...

چند سال گذشت..... من بزرگتر .... مرده ها بیشتر
قدیمی ها پوسیده تر ..... جدیدی ها با سنگ شکیل تر
نمی دونم امروز روی چندتا قبر پام رفت
برای چندتا یادم رفت صلوات بفرستم


اما راستش ، امروز یه چیزی فهمیدم
ما که دلمون نمی اومد حتی روی مرده ها پا بذاریم
این روزها چقدر راحت روی زنده ها و احساسشون پا می ذاریم


کاش همون بچه می موندیم



نوستالژی دردناک !


نوستالژی دردناک !
.
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، تو دبستان با اینا سیاهمون میکردن :|



چقدر زود دیر می شود



این قافله ی عمر عجب میگذرد !

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین.......


چکش



قاضی: شما متهم شدین که مادر زنتون رو با چکش به قتل رسوندین!
یکی از حضار: نامرده کثافت!
قاضی: و متهم شدین که زنتونم با همون چکش به قتل رسوندین!
یکی از حضار: نامرده دیوثه کثافتتتتت!
قاضی: شما کی هستی که اینقد فحش میدی؟!
یکی از حضار: من همسایشم، دو ساله ازش چکش میخوام میگه ندارم!



دروغ ...




ﺩﺧﺘﺮ: ﺑﺎﺑﺎ ﮐﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺧﺮﯾﺪ ﻋﯿﺪ ﮐﻨﯿﻢ؟؟
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺟﻨﺲ ﻫﺎ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺮﻓﻪ
ﺟﻮﯾﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺳﺎﻋﺖ 9
ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻦ ﺧﺮﯾﺪ؟؟
- ﺑﻠﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﻨﺲ ﻫﺎ ﺍﺭﺯﻭﻥ ﻫﺴﺘﺶ ﻭ ﻗﯿﻤﺖﻫﺎ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭘﺪﺭ ﮐﺎﺭﮔﺮﺵ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﯾﺎ ﺍﺧﺒﺎﺭ



خخخخ 2



دوست دختر قبلیم به خاطر اینکه بهم حرص بده، با دوست پسر جدیدش عکس انداخته فرستاده برای من
.
.
.
.
.
منم فرستادم برای باباش 



ولنتاین



دختری که نامزد خودش رو به تازگی از دست داده، اومده اینجا تا ولنتاین رو باهاش جشن بگیره. کاش روزگار بی وفایی نمی کرد...


دلسا در آکادمی

باز هم داستان آقا و آقا زاده ها و اینبار حضور آنها در آکادمی موسیقی گوگوش!

دلسا قربانی فرزند دکتر بیوک قربانی از کارمندان جمهوری اسلامی است ... همین کم بود که پای این اشخاص به اکادمی گوگوش هم باز شود!

در حالی که مردم ایران در حال دست و پنجه نرم کردن با تحریم های بیگانگان و فشارهای سنگین افتصادی ، که از سوی دولت به آنها تحمیل میشود هستند ، دلسا دختر رقاصه ی دکتر بیوک قربانی که از کارمندان جمهوری اسلامی در انگلستان است، در برنامه ی آکادمی گوگوش حاضر می شود و با گریه های تصنعی مردم خوش قلب ایران را فریب میدهد ...!

جالب است بدانید در بهمن 88 که جوانان بسیاری به علت اعتراض به نتایج انتخابات راهی زندان و یا کشته میشدند ، دکتر بیوک قربانی در همایشی در انگلستان وحدت و همدلی ملت ایران را رمز موفقیت و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران برشمردند !
نگاه کنید ، این لینک یوتیوب : http://www.youtube.com/watch?v=TGQ4TXsWybs

حال خود قضاوت کنید دلسا که پدرش از کارمندان جمهوری اسلامی و از چاپلوسان منفعت طلب آن است ، و سرمایه کلانی را از ایران به انگلیس برده ، نمیتواند مانند پدر خود چاپلوس باشد و مردم را با اشکها و نقاشی هایش فریب دهد ؟

ادامه مطلب ...

ستایش

دیروز ستایش خانوم رو زیر آفتاب داغ دیدیم واستاده بود تاکسی سوار شه ولی هیشکی سوارش نمی کرد. آخه جائی که می خواست بره خیلی بدمسیر بود. مام با موتور می خواستیم سوارش کنیم برسونیمش ولی رومون نشد بهش بگیم فقط فرت و فرت عین خبرنگارا ازش عکس می گرفتیم و چنگیز هم ازش امضا گرفت.. ـ اصلا” این سریال ستایش چی هست؟ این روزا هر دختری به دنیا میاد اسمشو می ذارن ستایش ! به نظرم به خاطر این سریال فروش کارخانه های دستمال کاغذی خیلی بالا رفته. این دخترا می شینن پاش برای هر قسمت از سریال یه بسته مصرف می کنن!! ـ

ماجرای قتل داداشی از زبان دوستش به همرا تصاویر جسد و...

مجید فرجی لحظاتی قبل پس از پایان مراسم ختم روح‌الله داداشی قهرمان پرورش اندام ایران و جهان در گفت‌وگو با فارس در کرج اظهار داشت: شب گذشته حدود ساعت 12 روح‌الله داداشی با من تماس گرفت و برای دیدار همدیگر با هم قرار گذاشتیم وی افزود: پس از اینکه به وی ملحق شدم در بلوار هوشیار واقع در 45 متری گلشهر کرج جهت خرید به یک سوپر مارکت مراجعه کردم. پس از خروج از این مغازه دیدم یک خودروی پراید مشکی رنگ با 3 سرنشین که فردی در عقب آن خودرو دراز کشیده بود با داداشی درگیری لفظی پیدا کرده بود . این شاهد عینی ادامه داد: پس از اینکه سوار بر ماشین شدیم حدود 50 متر جلوتر مجددا خودروی فوق نزدیک ماشین ما شد و با هتاکی برای مرحوم روح‌الله داداشی مزاحمت ایجاد کردند فرجی افزود: آنها وقتی بی‌توجهی ما را دیدند مقابل خودروی ما پیچیدند و در اینجا درگیری آغاز شد وی افزود: یکی از سرنشینان خودرو به طرف من حمله کرد و دو نفر دیگر با روح‌الله داداشی درگیر شدند که در یک لحظه صدای فریاد روح‌الله را شنیدم که گفت:‌ زد تو قلبم فرجی خاطرنشان کرد: در این لحظه متوجه شدم روح‌الله داداشی که با چاقو او را مجروح کرده بودند، از سه ناحیه قلب، گردن و کتف خونریزی شدیدی دارد.

 اعترافات قاتل ریزاندام قوی‌ترین مرد ایران 

 

تهران امروز: متهم در اعترافات اولیه خود اینطور گفت: شب حادثه به همراه دو نفر از دوستانم داخل یک پراید در حال حرکت بودیم که پشت چراغ قرمز آینه ماشینمان با آینه اتومبیل آزرا مرد تنومندی برخورد کرد 

وی افزود: بین‌مان درگیری لفظی پیش آمد. وقتی چراغ سبز شد شروع به حرکت کرد ولی ما که از برخورد وی ناراحت شده بودیم او را تعقیب کرده و در خیابان پونه که مکانی نسبتا خلوت بود جلوی او پیچیدیم. وقتی وی پیاده شد و من جثه او را دیدم آنقدر ترسیدم که بی‌اختیار دستم به چاقو رفت. آنقدر از هیکل وی ترسیده بودم که بی‌اختیار چند ضربه چاقو به او زدم

 وقتی روی زمین افتاد و دیدم خون زیادی از گلوی وی در حال ریختن است و مردم نیز با خبر شده‌اند بلافاصله آنجا را ترک کردم. بعد از این جنایت بود که تازه فهمیدیم کسی که او را با چاقو زده‌ام روح الله داداشی قوی‌ترین مرد ایران است 

تصاویری از روح الله داداشی و همچنین تصویر جسد ایشان 

در ادامه ببینید

ادامه مطلب ...

نتیجه مصرف مواد مخدر بعد از ۵ سال

 

من دیدم دخترایی رو که به خاطر اینکه خوشگل تر یا لاغرتر بشن به کشیدن شیشه رو میارن البته همون یکی دو ماه اول واقعا هم اثر خودش رو میذاره و پوستشون هم شفاف تر و شاداب تر میشه و هم اندامشون باریکتر میشه. ولی مشکل اینجاست که چون معمولا اینها به شیشه وابسته می شن روز به روز دوز مصرف رو بالا و بالاتر می برن و دیگه کار به جایی میرسه که… ـ

نامه یک زن خانه دار به رئیس جمهور

روزنامه خراسان در سرمقاله امروز خود نامه یک زن خانه دار به رئیس جمهور را منتشر کرده است
 در بخشی از این ماه آمده است:
ـ

من یک زن ایرانی ام. یک زن مسلمان ایرانی. نه معنی راست و چپ را می فهمم و نه کاری به آبی و سبز و قرمز دارم. اصلا اهل سیاست نیستم. من یک زن و یک مادرم که مانند همه زن ها و مادرهای دیگر باید چرخ زندگی ام را بچرخانم

 روزی که حرف از هدفمندی یارانه ها شد و بر این تصمیم خود اصرار می کردید زیرا معتقد بودید که با نقدی شدن یارانه ها این پول به طور مساوی و بین همه تقسیم خواهد شد. با خود گفتیم ما که خانه های چند هزارمتری ، ویلا ، استخر و جکوزی نداریم که پول مصرف انرژی مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدم های پولدار چند تا، چندتا، ماشین چند صدمیلیونی هم نداریم که غصه بنزین آن را بخوریم پس حتما از پول یارانه ها چیزی برایمان می ماند تا اندکی از چاله های زندگی مان را با آن پرکنیم و چه نقشه هایی که برای این یارانه ها نکشیدیم. اما با برداشتن یارانه ها و آزاد شدن قیمت ها آن قدر همه چیز گران شد که وجود این پول اصلا در زندگی ما احساس نمی شود حتی اگر آن مبلغی را که بر کالاها و اجناس افزوده شده حساب کنیم می بینیم که از پول یارانه ها نیز بیشتر است

من اقتصاددان نیستم و معنی رشد اقتصادی و تورم تک رقمی را هم نمی فهمم اما می بینم که قیمت گوشت آنقدر زیاد شده که باید به طور کلی از صفحه زندگی مان حذف کنیم باید به بچه هایمان آموزش دهیم که دیگر از ما میوه نخواهند زیرا قیمت آن با پول جیب ما جور در نمی آید و در بعضی موارد اجناس حتی تا صددرصد هم گران شده اند

 آقای رئیس جمهور گرانی های بی حد و حصر کمر مردم را شکسته است. اجاره های بالا داد مردم را درآورده است. قبل از هدفمندی یارانه ها بارها گفتید که با اجرای این قانون سفره های قشر محروم جامعه رنگین تر خواهد شد اما چیزی که ما امروز می بینیم سفره هایی است که هر روز خالی تر می شود. دیگر نمی توانیم سر سفره گوشت بگذاریم زیرا توان خرید آن را نداریم حتی نان خالی را با قناعت باید بخوریم و حالا باید کم کم یاد بگیریم که شیر هم نخوریم

 آقای رئیس جمهور درآمد کم و مخارج بالای زندگی هر پدری را نزد فرزندش شرمنده می کند و هزینه های بالای زندگی انسان را به زانو در می آورد. باور کنید همه واقعیت آن چیزی نیست که شما در تلویزیون می  گویید و همه چیز را خوب و زیبا جلوه می دهید، واقعیت آن چیزی است که ما با آن دست و پنجه نرم می کنیم

 من می دانم شما تمام توان و تلاش خود را به کار می برید تا ما بتوانیم راحت تر زندگی کنیم و به عنوان کسی که به شما رای داده هنوز هم شما را حامی قشر محروم و مستضعف جامعه می دانم اما خواهش می کنم هر تصمیمی که می گیرید تمام جوانب آن را بسنجید زیرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمی دهد و مردم ما به اندازه کافی امتحان خود را پس داده اند

پسر دانشجو، طعمه هوس شد

خراسان:  

سرظهر بود و برای فرار از گرمای سوزان هوا، به عنوان مسافر سوار یک خودروی پراید شدم. راننده این خودرو که مرد جوانی بود با دیدن هر خانم بد پوششی در کنار خیابان، متلکی می گفت و می خندید. او لحظاتی بعد، شماره تلفنی را به دستم داد و گفت: بیا این شماره تلفن خانم با کلاسی است. با او تماس بگیر و... . ـ

  پسر جوان در دایره اجتماعی کلانتری ۳۶ مشهد افزود: در آن لحظه به راننده پراید گفتم من اهل این حرف ها نیستم و دنبال دردسر هم نمی گردم. اما متأسفانه آن روز بعدازظهر در داخل خانه مشغول کار با رایانه بودم که ناگهان وسوسه شدم و به شماره آن خانم زنگ زدم. زن ناشناس که خودش را آناهیتا معرفی می کرد با لحن صدایی که داشت دلم را لرزاند. او مرا دعوت کرد تا به خانه اش بروم و همدیگر را ببینیم. نمی دانم چرا در برابر این پیشنهاد عقلم را باختم و با عجله از خانه بیرون آمدم. زمانی که به مقابل خانه آناهیتا رسیدم او گفت مراقب باش و به داخل خانه بیا. من با قدم هایی لرزان از پله های آپارتمان بالا رفتم و بدون آن که فکر آبرویم را بکنم وارد منزل این زن شیطان صفت شدم

پسر دانشجو سرش را تکانی داد و افزود: به محض آن که پا به داخل آن خانه لعنتی گذاشتم زن جوان در آپارتمان را قفل کرد و ۲ مرد قوی هیکل نیز که چاقو در دست داشتند به طرفم آمدند و پس از آن که کتکم زدند مبلغ ۴۳ هزار تومان وجه نقد و گوشی تلفن همراهم را با توسل به زور و تهدید گرفتند. من با عصبانیت به آن ها گفتم که از دست شما شکایت خواهم کرد اما در این لحظه آناهیتا در حالی که می خندید گفت: اصلا بگو برای چه به داخل این خانه آمده ای دوست داری موضوع را به پلیس اطلاع بدهیم؟

 او ادامه داد: آقا پسر، گوش هایت را باز کن تا بفهمی چه می گویم، فردی که قبل از تو به داخل این خانه آمد خیلی قوی و پر ادعا بود ولی کتک مفصلی نوش جان کرد و پول هایش را هم گرفتیم و هیچ غلطی هم نتوانست انجام بدهد. بهتر است هر چه زودتر بروی و گور خودت را گم کنی

 پسر جوان افزود: آن ها دوباره کتکم زدند و مرا از خانه بیرون کردند. چون به اشتباه خودم پی برده ام و دوست ندارم جوان دیگری مثل من طعمه این افراد شیطان صفت بشود به این جا آمده ام تا موضوع را پیگیری کنید

عجیب ترین خانواده ایران !

این خانواده عجیب تا به حال با هیچ انسانی غیر از خودشان معاشرت نداشته‌اند، ساندویچ و غذاهای امروزی نخورده‌اند،‌موبایل را به چشم ندیده‌اند و تمام این اتفاقات در سال 1390 در مرکز شهر مشهد افتاده است

این خانواده عجیب تا به حال با هیچ انسانی غیر از خودشان معاشرت نداشته‌اند، ساندویچ و غذاهای امروزی نخورده‌اند،‌موبایل را به چشم ندیده‌اند و تمام این اتفاقات در سال 1390 در مرکز شهر مشهد افتاده است تنها همبازی آن ها در تمام این 35 سال تعدادی گوسفند زنده بودند که پدر آن‌ها برای‌ رهایی از تنهایی برایشان گرفته بود عجیب‌تر از تمام این حوادث ثروت هنگفتی است که حالا پدر خانواده برای آنها به ارث گذاشته پسر دوم خانواده برای اولین بار  به تنهایی از در منزل خارج شد. او حاضر شد حقایقی شگفت‌انگیز را از این خانه مرموز در اختیار ما قرار دهد
 

به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

مادر دو دختر یتیم بخاطر دزدیدن دو بسته گوشت روانه زندان شد

تهران هنگام کنترل مشتریان به زنی که همراه 2 دختر نوجوان بود، ظنین شد و دقایقی بعد متوجه شد، دختران نوجوان در گوشه ای ایستاده و زن همراه آنها به سمت قفسه مواد پروتئینی می‌رود. 2 دختر نوجوان به محض دیدن کارمند فروشگاه وحشت کرده و سراسیمه آنجا را ترک کردند. دقایقی بعد ماموران در بازبینی فیلم دوربین مدار بسته فروشگاه مشاهده کردند، زن مشتری که همراه دختران نوجوان بود، با برداشتن 2 بسته گوشت، آنها را درون کیفش قرار داده و در حال خروج از فروشگاه است. به این ترتیب موضوع را به همکارانش اطلاع داد و آنها مانع از خروج زن جوان از فروشگاه شدند. ماموران کلانتری 133 شهرزیبا با حضور در محل زن جوان را دستگیر و به کلانتری منتقل کردند. زن جوان در بازجویی پلیسی عنوان کرد به انگیزه مشکلات مالی و هزینه زندگی 2 دخترش بسته‌های گوشت را سرقت کرده است. متهم روز گذشته با قرار قانونی از سوی بازپرس شعبه 13 دادسرای ناحیه 5 تهران روانه زندان شد

  

گفت‌وگو با متهم

چرا از فروشگاه گوشت سرقت کردی؟

2 سال قبل شوهرم فوت کرد. من ماندم و 2 دختر نوجوان. در این مدت هزینه زندگی‌ام را به سختی تامین می‌کردم

  چند سال داری؟

35 سال

 سابقه سرقت داری؟

خیر، سرقت از فروشگاه اولین اتهام سرقتم است

 چرا به سرقت رو آوردی؟

به خاطر مشکلات مالی. پولی برای تامین هزینه زندگی‌ام نداشتم. هرجایی که برای پیدا کردن کار می‌رفتم از من ضامن می‌خواستند و وقتی متوجه فوت شوهرم می‌شدند، تقاضای غیراخلاقی از من می‌کردند.اما باور کنید من فقط می‌خواستم با فروش بسته‌های گوشت دزدی، پولی به دست بیاورم و هزینه زندگی 2 فرزند و مادر سالخورده‌ام را تامین کنم

 حرف آخر

بله، اشتباه کرده‌ام و می‌دانم آخر خط به زندان ختم می‌شود. اما عاجزانه از مسوولان فروشگاه می‌خواهم از خطای من بگذرند و مرا به خاطر 2 دخترم و تباه نشدن زندگی آنها ببخشند

  

واقعا جای تاسفه که در کشور ثروتمندی مثل ایران سرشار از منابع عظیم نفت و گاز، باید شاهد چنین وقایعی باشیم، که زن بیوه ای فقط بخاطر سیر کردن شکم بچه هاش، باید دزدی کنه بعد روانه زندان بشه! کشوری که یک زن را برای دو بسته گوشت دستگیر می کند ولی دزدهای میلیاردی را به حال خود رها می کند! مسلماً دولت مقصره در این مورد اما چند نفر از ما مردم تا حالا به فکر همسایه هامون بودیم؟ نمی‌خوام بگم که در ایران همه نسبت به دور و وریاشون بی‌ تفاوتن اما تعداد کسانی که واقعا به دیگران کمک می‌کنن خیلی‌ کمه، بقیه مثل من و شما فقط با شنیدن خبرایی از این دست، بغض گلومونو میگیره و اشک تو چشامون جمع میشه و ظهر هم که تو رستوران چلو کبابمونو میخوریم، تنها چیزی که یادمون نمیاد، هموطنایی هستن که حتی نون خشکم سر سفرشون نیست. کم نیستند افرادی که در سطح شهر به دنیال لقمه ای نان در سطلهای زباله سرک میکشند تا بتوانند خود را سیر کنند