تهران هنگام کنترل مشتریان به زنی که همراه 2 دختر نوجوان بود، ظنین شد و دقایقی بعد متوجه شد، دختران نوجوان در گوشه ای ایستاده و زن همراه آنها به سمت قفسه مواد پروتئینی میرود. 2 دختر نوجوان به محض دیدن کارمند فروشگاه وحشت کرده و سراسیمه آنجا را ترک کردند. دقایقی بعد ماموران در بازبینی فیلم دوربین مدار بسته فروشگاه مشاهده کردند، زن مشتری که همراه دختران نوجوان بود، با برداشتن 2 بسته گوشت، آنها را درون کیفش قرار داده و در حال خروج از فروشگاه است. به این ترتیب موضوع را به همکارانش اطلاع داد و آنها مانع از خروج زن جوان از فروشگاه شدند. ماموران کلانتری 133 شهرزیبا با حضور در محل زن جوان را دستگیر و به کلانتری منتقل کردند. زن جوان در بازجویی پلیسی عنوان کرد به انگیزه مشکلات مالی و هزینه زندگی 2 دخترش بستههای گوشت را سرقت کرده است. متهم روز گذشته با قرار قانونی از سوی بازپرس شعبه 13 دادسرای ناحیه 5 تهران روانه زندان شد
گفتوگو با متهم
چرا از فروشگاه گوشت سرقت کردی؟
2 سال قبل شوهرم فوت کرد. من ماندم و 2 دختر نوجوان. در این مدت هزینه زندگیام را به سختی تامین میکردم
چند سال داری؟
35 سال
سابقه سرقت داری؟
خیر، سرقت از فروشگاه اولین اتهام سرقتم است
چرا به سرقت رو آوردی؟
به خاطر مشکلات مالی. پولی برای تامین هزینه زندگیام نداشتم. هرجایی که برای پیدا کردن کار میرفتم از من ضامن میخواستند و وقتی متوجه فوت شوهرم میشدند، تقاضای غیراخلاقی از من میکردند.اما باور کنید من فقط میخواستم با فروش بستههای گوشت دزدی، پولی به دست بیاورم و هزینه زندگی 2 فرزند و مادر سالخوردهام را تامین کنم
حرف آخر
بله، اشتباه کردهام و میدانم آخر خط به زندان ختم میشود. اما عاجزانه از مسوولان فروشگاه میخواهم از خطای من بگذرند و مرا به خاطر 2 دخترم و تباه نشدن زندگی آنها ببخشند
واقعا جای تاسفه که در کشور ثروتمندی مثل ایران سرشار از منابع عظیم نفت و گاز، باید شاهد چنین وقایعی باشیم، که زن بیوه ای فقط بخاطر سیر کردن شکم بچه هاش، باید دزدی کنه بعد روانه زندان بشه! کشوری که یک زن را برای دو بسته گوشت دستگیر می کند ولی دزدهای میلیاردی را به حال خود رها می کند! مسلماً دولت مقصره در این مورد اما چند نفر از ما مردم تا حالا به فکر همسایه هامون بودیم؟ نمیخوام بگم که در ایران همه نسبت به دور و وریاشون بی تفاوتن اما تعداد کسانی که واقعا به دیگران کمک میکنن خیلی کمه، بقیه مثل من و شما فقط با شنیدن خبرایی از این دست، بغض گلومونو میگیره و اشک تو چشامون جمع میشه و ظهر هم که تو رستوران چلو کبابمونو میخوریم، تنها چیزی که یادمون نمیاد، هموطنایی هستن که حتی نون خشکم سر سفرشون نیست. کم نیستند افرادی که در سطح شهر به دنیال لقمه ای نان در سطلهای زباله سرک میکشند تا بتوانند خود را سیر کنند