از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

تا چه رسد که فرو رود


تا چه رسد که فرو رود

 
ناصرالدین شاه در یکی از سفرهایش به فرنگ ، با خودش تلسکوپ آورد. گفت تلسکوپ را بالای شمس‏العماره کار گذارند تا شاه هر از گاهی برود و خانه‏های مردم را رصد کند. در یکی از رصدها ، شاه مردی را دید که روی پشت بام خانه‏ای ایستاده در گوشه‏ای ، معامله‏ی خودش را به سمت مقعد خودش فشار می‏دهد. شاه خوب که نگاه کرد و رصد کرد دید هدف مرد گویا فرو بردن آن معامله به مقعد خودش است! دستور داد تا بروند آن مردک پدر سوخته را بیاورند تا او را مواخذه کند. مرد را آوردند. شاه گفت "مردک. روی پشت بام چکار می‏کردی؟ مادر به خطا! معامله‏ی خودت را در سوراخ خودت می‏کردی؟" مرد با ناله گفت " اعلا حضرت همایونی. ولله ما این معامله را در کون هر کسی فرو کردیم بختش باز شد و از زیر دست ما که جَست وزیر و وکیل و خان شد! گفتیم کمی هم این معامله‏ی بخت‏گشا را در کون خودمان فرو کنیم تا بختمان باز شود" شاه از جواب مرد خنده‏اش گرفت و دستور داد تا 5 تومان به عنوان انعام این خنده به او بدهند. مرد 5 تومان را که گرفت رو کرد به شاه و گفت"اعلا حضرت شما خندیدید. مزاح گرفتید. اما خودتان دیدید که این معامله هنوز به لب سوراخ ما تحت نرسیده 5 تومان عاید ما کرد. تا چه رسد که فرو رود!"
 

وقتی یک شیرازی پزشک بشه

 

 

فکر کنم قصیده گفته ...

لعنت ...

لعنت به خیابان هایی که گربه ها در آن آزادانه جفتگیری میکنند
....و گرفتن دست تو در آن حرام است 

ژست مدیریتی !!

 

با عرض معذرت از مدیران خوب  

 

ولی مدیران زیادی هم داریم که  دنیا رو همین جور دایورت کردن رو ... 

 

از همه جا (۷)

درخت کاشتم توی باغچه جلوی خونمون، صبح رفتم بیرون دیدم نیست. دوره آخر الزمانه درخت ها هم شبا تو خواب راه میرن

 

*********************

 

قابل توجه کارمندان

 
سایت خبری آفتاب نیوز: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: کسی که به اسلام اعتقاد نداشته باشد، باید با او تسویه حساب کرد و امسال ما پولی را گذاشته‌ایم برای همین کار

 

*********************

تلفات جاده ای 2 سال گذشته ایران از 8 سال دفاع مقدس هم بیشتره

 

*****************

مربی تیم ملی آوردیم نمیشه اسمشو سرچ کرد چون فیلتره

تو استادیوم اسم سرمربی تیم ملیت رو صدا کنی کمیته انضباطی 6 تا 8 جلسه محرومت میکنه

 

********************

 دختر اگر در ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس برایش بوق میزنند

 

البته این برای زمانی بود که بنزین گیر می اومد الان آنجلینا هم بیاد کسی نیست بوق بزنه

 

 *********************

 

تو خیابون داری راه میری یه دفه یکی از اون ور خیابون داد میزنه نقیییییییییییییییییییییی بوریم مشهد

 

*****************

  

:صبح، رادیو یه جمله گفت هنوز نتونستم تحلیل کنم
روز بارانیتان در ترنم بهاری و نسیم فروردین نقره فشان!!!!!!!!!!! گویندس داریم؟؟؟؟؟ 

 

**** 

بابام نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی می‌بینه، میگم مگه می‌فهمی چی میگن!؟ میگه قیافه‌هاشونو که می‌بینم می‌فهمم در مورد چی حرف می‌زنن 

*** 

غار علیصدر به قندیلاش معروفه؛ اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون! یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟

 

فقر ما فقر شکم نیست، فقر فرهنگ است 

 

****** 

سال عجیب

گیج کننده است ولی واقعا جالبه !
 امسال چهار تاریخ غیرمعمول را تجربه می کنیم.  

1/1/11-1/11/11-11/1/11-11/11/11
و فقط همین نیست. دورقم آخر سال تولد خود- میلادی - را با سنی که امسال خواهید داشت جمع کنید و نتیجه 111 برای همه است. امسال سال پول است. ماه اکتبر امسال 5 یکشنبه، 5 دوشنبه و 5 شنبه خواهد داشت و این اتفاق فقط هر 823 سال رخ می دهد. این سالها به عنوان کیفهای پول شناخته شده اند. ضرب المثلی که اگر شما این مطلب را به 8 نفراز دوستان خوبتان بفرستید، در چهار روز آینده پولی بدستتان می رسد همانطور که  feng-shui درچینی توضیح داده می شود . هر کسی که این زنجیره را ادامه ندهد چیزی دریافت نمی کند. این یک معما است. ولی می ارزد که امتحان کنید.موفق باشید.

ایستگاه اتوبوس

بقیه تصاویر در ادامه مطلب:

شاید شما هم از جمله افرادی باشید که بیشتر وقت خود را در ایستگاه های اتوبوس می گذرانید. حال اگر ایستگاه های اتوبوس کمی متنوع و خلاقانه ساخته شده باشند، در آن مدت زمانی که در ایستگاه، منتظر اتوبوس هستید بیشتر به شما خوش خواهد گذشت. اگر فکر میکنید که این چنین نیست حتما ادامه عکس ها را ببینید تا نظرتان عوض شود

 

 عکس   تصاویری جذاب و باور نکردنی از ایستگاه های اتوبوس در برخی کشورها

.

 عکس   تصاویری جذاب و باور نکردنی از ایستگاه های اتوبوس در برخی کشورها.

ادامه مطلب ...

امام جماعتی که نماز بی وضو می خواند!!

امام جماعتی که نماز بی وضو می خواند!!

یکی می گفت در جایی منتظر خانمم بودم. از دور او را دیدم و برای جلب توجهش بلند داد زدم:سلام عزیزم!

نزدیک که شد متوجه شدم خانمی را به اشتباه صدا کردم! باعصبانیت نگاهی به من کرد و گفت: خیلی خری!!

ماجرای مشابهی را نیز خودم شاهد بودم که خانم میانسالی با لنگه کفش به جان جوانی افتاده بود!! و جوان التماس می کرد که سوتفاهم شده است!

به هر حال این رویدادهای سوء تفاهمی در زندگی روزانه اتفاق می افتد و واکنش هایی را نیز طبیعتا در پی دارد اما اگر این واکنشها از حد ومرز خود خارج شود؛ سوء تفاهم تبدیل به  گناه بزرگ تهمت خواهد شد!

فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت و نماز خواند! (بدون وضو!!)

از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم! از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان  گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!!و نماز بی وضو می خواند!!

این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری ؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم  یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم ؛ گویی به من الهام شد : شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به  قصد دیگری وارد دستشویی شده است.

از خودش اینرا پرسیدم . حرفم را تایید کرد. اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم!

ظرف آب  وقتی ریخت؛ جمع آوری آب ریخته شده تقریبا غیر ممکن است درست مثل آبروی انسانها!!

ثروتمند تر از بیل گیتس

  از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروت مند تر هم هست؟
  در جواب گفت بله فقط یک نفر پرسیدن کی هست؟ در جواب گفت من سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه های در حقیقت طراحی ماکروسافت تو ذهنم داشتم پی ریزی میکردم،سالها پیش در فرودگاهی در نیویورک بودم قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت،سه ماه بعد بر حسب
 تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز داشتم چشمم به یه مجله خورد دست کردم
 تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش باز من اومدم روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
 پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم. 


  گفت به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این بر مبنای چه احساسی اینا رو میگه گفت زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد  و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم. اکیبی رو تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخت یک ماه و نیم مطالعه کردندمتوجه شدند یک فرد سیاه پوست است که الان
 دربان یک سالن تئاتره خلاصه دعوتش کردن اداره  بیل گیتس ازش پرسید من میشناسی گفت بله جناب عالی آقای بیلگیتس معروف که دنیا میشناسدتون سال های پس زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم گفت که طبیعی این حس و حال خودم بود . 

 بیل گیتس گفت میدونی چه کارت دارم گفت که میخوام جبران کنم اون محبتی که به من
 کردی پسر  گفت که به چه صورت؟
بیل گیتس گفت هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی
بیل گیتس گفت هرچی که بخوای
-گفت هر چی بخوام
-گفت آره هر چی که بخوای بهت میدم
-بیل گیتس گفت من به 50 کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
-پسر گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
- یعنی چی نمیتونم یا نمیخوام؟
-گفت نه تواناییش رو داری اما نمیتونی جبران کنی
-واسه چی نمیتونم جبران کنم
-پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
اصلا جبران نمیکنه با این نمیتونی آروم بشی لطف تو ام که از سر ما زیاده
-بیلگیتس میگه همواره احساس میکنم ثروت مند تر از من کسی نیست جز این جوان 32
ساله مسلمان سیاه پوست

لحظه ها را در یابیم

امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد 

 

از همه جا (۶)

توی تونلهای بین جاده صدای باغ وحش میاد

  

***********************

طرف 6بار شماره اشتباه گرفته
بار آخر بش میگم آقا دقت کن اشتباه نگیری
میگه مرتیکه این چه طرز حرف زدنه

***********************

 

بابام داشت منو خواهرمو میبرد سینما پلیس نگهش داشته به خاطر سرعت زیاد میخواد جریمش کنه بابام بهش میگه بچه ها گریه میکردن میخواستن ببرمشون سینما. باباست ما داریم؟؟؟؟؟؟

 

************ 

بچه که بودم تو مسافرت بابام دستمو میگرفت توی پارک از مردم سوال میکرد: دستشویی کجاس این بچه میخواد بره

 

******************

 

پسره تا حالا نه دختره رو دیده ... نه رو در رو باهاش حرف زده نه حتی تلفنی ... فقط از طریق چت ... بعد از 1ماه گیر میده من عاشقت شدم ... دختره باور نمیکنه ... یه جوری دست به سرش می کنه ... بعد پسره میگه ایشالله خودت اینطوری عاشق شی .. من به خاطرت خودکشی کردم و...... ! آخه این پسره ما تو این مملکت داریم؟؟؟؟؟؟

***************

واسه یه بنده خدائی پیغام گذاشتم که عکست قشنگه
پیام فرستاده که واسم شارژ بفرست و شمارتو بذار تا باهات تماس بگیرم
دختره این مملکت داره؟

******************

 

تو اتوبوس یه خانوم تقریبا مسن سوار شد؛ خیلی هم محجبه بود. منم طبق معمول دیدم صندلی ها پره بلند شدم جامو دادم به اون خانومه بشینه؛ وقتی نشست با یه حالتی گفت: خدا عمرت بده ولی حیف که موهات بیرونه !!! قیافه منو میتونید تصور کنید؟؟؟؟  

******** 

دیروز به رفیقم گفتم چرا هم نامزد داری هم دوست دختر؟ گفت: مگه کسی که تلوزیون داره سینما نمیره؟ رفیقه داریم؟؟


خب البته وقتی خودش میره سینما احتمالا نامزدش هم میره تئاتر

قول و قرارمون

یه شب خوب تو آسمون ، یه ستاره چشمک زنون

خندید و گفت : کنارتم ، تا آخرش تا پای جون

ستاره ی قشنگی بود ، آروم و ناز و مهربون

ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون

اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون

ابری اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون

 حالا شبا به یاد اون ، زل می زنم به آسمون

دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون

 

چیز هایی که با زلزله نمی لرزند

چیزهایی که با زلزله نمی لرزند
>
> وقتی توفان کاترینا به نیواورلئان رسید و سدها شکست، مردم آمریکا آن
> آمریکای دیگر را کشف کردند. آمریکایی که هالیوود درباره اش فیلمی نمی
> سازد و به تمییزی بورلی هیلز نیست. مردم دیدند که آدمهایی که مامور حفظ
> نظم و قانون هستند خودشان در حال بار زدن اجناس فروشگاهها هستند. پلیس
> نمی توانست جلوی غارت را بگیرد چون کم نبودند ماموران پلیسی که به غارت
> مشغول بودند.  واقعیت آمریکا ربطی به تصویری که از خودش داشت نداشت. یادم
> است همکار تگزاسیم بعد از دیدن مردمی که روی سقف خانه هایشان گیر افتاده
> بودند گفت:  We look like developing world! کشف جالبی بود.
>
> حالا یک زلزله نه ریشتری ژاپن را لرزانده است.  شدت و قدرت زلزله آنقدر
> زیاد بوده است که باعث شده است سرعت گردش زمین به دور خودش تغییر کند و
> سونامی آن تا آنور اقیانوس آرام و ساحل کالیفرنیا برود. راکتورهای اتمی
> فوکوشیما می توانند چرنوبیل و هیروشیمای دیگری خلق کنند. و مردم ژاپن در
> حال …. در حال زندگی کردن هستند.  گزارشگر رادیوی ان پی آر با زن
> میانسالی صحبت کرد که با آرامش در حال جدا کردن کاغذ و پلاستیک  در میان
> زباله های پناهگاهش بود تا برای بازیافت بفرستند. معلمی به خبرنگار گفت
> که عمری به تدریس در شهر مشغول بوده است و حالا نگران دانش آموزان سابقش
> هست که در میان گمشدگان هستند. دنیا در حال تحسین آرامش و متانت مردم
> ژاپن است.  و همه دارند می پرسند چرا ژاپنیها مغازه ها را غارت نمی کنند.
> . جک کافتری در وبلاگش این سوال را پرسیده است.  و جوابها جالب هستند!
> گرگ از آرکانزاس، ناتاشا از ونکور، کن از نیوجرسی و بیز از پنسلوانیا و
> خیلیهای دیگر فقط یک جواب دارند: حس غرور ملی و شرافت فردی. خوب است ملتی
> بتواند به مردم جهان نشان دهد که چیزهایی دارد که در هیچ زلزله ای نمی
> لرزند حتی اگر زلزله نه ریشتر باشد

بانوی سرخ پوش

یاقوت زن عاشق سرخ پوش میدان فردوسی
 
آنهایی که تهرانِ پیش از انقلاب را به یاد دارند زن سرخ‌پوش اطراف میدان فردوسی را دیده‌اند. زنی بزک‌کرده، لاغراندام، با قامتی متوسط، صورتی استخوانی که گذر عمر و ناگواری روزگار شکسته‌اش کرده بود. همه چیزش سرخ بود: کیف و کفش و جوراب و دامن و پیراهن و تل سر و بغچه‌ی همیشه‌ دردستش و این اواخر روسری و عصایش.

تهرانی‌ها نام «یاقوت» بر او گذاشته بودند و خود نیز چنین دوست داشت. سال‌ها ــ می‌گویند بیست سی سال ــ هر روز، صبح تا شب، ساکت و آرام در حوالی میدان فردوسی ایستاده بود. اگر این حرف راست باشد، من جزو آخرین کسانی بودم که او را دیده‌اند.
چنان به اطراف میدان نگاه می‌کرد که گویی همین لحظه کسی که منتظرش بوده از راه می‌رسد. بیش‌تر او را در ضلع شمال شرقی میدان، اول خیابان فیشرآباد (قرنی امروز) می‌دیدم. همان‌جایی که امروز پاساژی ساخته‌اند. به پایین میدان نگاه می‌کرد. همه می‌گفتند جفای معشوقی که از او خواسته بود با لباس سرخ بر سر قرار بیاید و قالش گذاشته بود او را برای همیشه سرخ‌پوش و خیابان‌نشین کرده بود. آدم‌ها را یکی‌یکی نگاه می‌کرد مگر یکی از آن‌ها همانی باشد که باید. گاهی که خسته می‌شد روی سکوی مغازه‌ها می‌نشست. مغازه‌دارهای اطراف با او مهربان بودند و به او چایی یا  غذا می‌دادند. بعضی گفته‌اند ره‌گذران به او پول هم می‌دادند و من خود این را ندیدم، ولی می‌دیدم که گاهی لات‌ها و کودکان ول‌گرد و گدا سربه‌سرش می‌گذاشتند و او ناچار به جای دیگری از میدان می‌رفت.
اسطوره‌ی تهران بود. همیشه ساکت بود و حرف نمی‌زد و اگر مسعود بهنود مصاحبه با او را در کاسنی منتشر نکرده بود، امروز صدایش را نداشتیم. سپانلو در منظومه‌ی خانم زمان او را به یاد تهران آورد:
 
«بدان سرخ‌پوشی بیندیش
که عمری مرتب به سروقت میعاد می‌رفت
و معشوق او را چنان کاشت
که اکنون درختی‌ست برگ و برش سرخ».
 
و فرشته و سوسن، همان زمان، در ترانه‌ای از زبان او خواندند:

ادامه مطلب ...

هر وقت تنهایی

هر وقت دلت گرفت؛
هر وقت تنها بودی؛
هر وقت کسی رو نداشتی که باهاش حرف بزنی؛
هر وقت به دو تا گوش احتیاج داشتی ... گوشی تلفن رو بردار و به موبایل خودت زنگ بزن و با خودت حرف بزن و این رو بدون که همیشه ......،
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه برادر، یه سرباز گمنام آقا و یه صبور سپاهی هست که با حوصله به حرفات گوش بده
.....
هیچکس تنها نیست
همراه اول

درس از ژاپن


در ژاپن اتفاقی بسیار مهیب و مصیبتی وحشتناک اتفاق میافتد و میلیارد ها دلار خسارات و هزاران نفر کشته و زخمی میدهد،اما واکنش و رفتار عمومی به این فاجعه در جامعه ژاپن بسیار درس اموز و در واقع یک کلاس آموزشی عملی رفتارهای انسانی در برابر دنیا قرار میگیرد.

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن:

 

1) آرامش
حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور
خود بخود بالا رفته بود.

2) وقار
صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
 
3) توانمندی

بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند
ولی فرو نمی ریختند.

4) رحم و شفقت

مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند
مقداری آذوقه تهیه کنند.
  
5) نظم

غارتگری دیده نشد. زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.
 
6) ایثار

پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه
دهند. 

7) مهربانی
رستورانها قیمتها را کاهش دادند. خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند. دستگیری
فراوان از افراد ناتوان.


8) آموزش
از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند.
 
9) وسایل ارتباط جمعی

در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقط
گزارشات آرامبخش.
 
10) وجدان

هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی
فروشگاه را ترک کردند

متاسفانه

یه روز یه آقایی نشسته بود و  روزنامه  می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.
مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

 
مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند
.
.
.
.
.
سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش!
بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟
 
زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!
.
.
..
.
.
نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند

توجه توجه

هروقت داشتی یه آدمی رو تو ذهنت بزرگ میکردی ، جا واسه پشیمونیم بذار

از همه جا(۵)

همکلاسی دوران دبیرستانم بعد از 10 سال منو تو فیسبوک پیدا کرده!! فردای روزی که ادش کردم پیغام گذاشته شمارتو برام بذار!! زنگ زده بعد 10سال میگه آشنا نداری ماشینمو پلیس خوابونده!! رفیقه داریم؟

 

******************

 

داریم میریم کوه و جنگل نوردی مادرمون میگه یه پتوی پلنگی همراه خودت ببر. حیوونا فکر کنن پلنگی نیان سراغت

*********************

 

همه بستنی فروشی ها و کافه ها و بوتیکای لباس داره میشه بانک و موسسه مالی اعتباری..... از پیام های بازرگانی یکی در میون تبلیغ بانک! حالا پولا کجاس خدا داند

 

ما یه مغازه فلافلی نمیتونیم بزنیم اینا روزی 2 تا بانک افتتاح میکنن

 

*********************

 

همکارمون کل حقوق یه ماهشو داد گوسفند بخرن برا شب عروسیش، بهش میگم آخه آدمه درس خونده! خوشت میاد اون زبون بسته رو جلو پات بکشن؟ میگه نه دوس ندارم ولی چون جهیزیم خیلی مجلله ، جاریم اینا ممکنه چشم بزنن! طرز تفکره داریم؟

 

*******************

به محض اینکه از مرز هوایی ایران میگذریم نصف بیشتره خانم های تو هواپیما روسریشون رو در میارن

 

با موهای ژولی و پولی! یکی نیست بگه مجرای تنفس جای دیگه اس! بذار برسین، یک شونه بکشین، مگه فیلم ترسناک قراره بازی کنین؟