از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

از همه چی و همه جا

هر چی رو که فکر می کنم جالبه می نویسم هر کی دوست نداره نخونه انتقاد کردن کار منه اگه خوشتون نمیاد مشکل من نیست

بوگاتی خوبه ولی هیچی پراید خودمون نمیشه

روزنامه شرق نوشت: یک جوان با پرداخت مبلغی معادل با سه میلیارد تومان یک بوگاتی ویرون وارد ایران کرده! جالبه تمام هم و غم این جوان این بود که سه میلیارد تومان دیگه بدهد و این ماشین رو پلاک کند

  

 

بوگاتی خوبه ولی هیچی پراید خودمون نمیشه  ـ

از همه جا (‌۳۶ )‌

پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوق‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‏شوند

  

مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر

  ********************

گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس

 
گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

**********************

 میدون کاج گشت ارشاد وایساده بود، به دختره میگم خانم حواست باشه جلوتر گشت ارشاد وایساده! دختره میگه ئه! گیر میدن؟؟ نـه پـــَ  ! وایسادن دختر شایسته ایران رو انتخاب می‌کنن 

**************************

رفتم سربازی... روز اول نشوندنمون رو زمین... جناب سروانه داد میزنه کی اینجا ریاضی خونده؟ منم با ذوق و شوق و افتخار دستمو بردم بالا میگم من؛ میگه: پاشو اینا رو بشمار!!! ـ

*************************

اندر حکایات شیخ و مریدان

شیخ و مریدان به پارک جنگلی رفتندی از برای تناول ناهار و گذران وقت

 در میانه راه اعلانی نصب بود که : قلیان ممنوع . چادر مسافرتی ممنوع . سگ ممنوع . پخش موسیقی ممنوع و الخ ... ـ

شیخ بفرمود : باز جای شکرش باقیست که تجاوز آزاد است وگرنه در طبیعت چه میکردیم!!؟

 مریدان شلوار را محکم بگرفته و به غایت سرعت گریختندی

***********************

مریدان گفتند یا شیخ! قیمت زرد آلو آذربایجان ۵۵۰۰ گشته
شیخ فرمود خب نخرید
مریدان سر به دیوار کوفتندی

*************************

مرد سه زنه : اشتباه کردم آمدم تلویزیون

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

همشهری جوان نوشت: می‌گویند یا به شدت شجاع است یا وقیح! به شدت صادق است یا ظالم! «مردی با سه همسر» با همین عنوان ساده و پرمغز(!) مشهور‌ترین چهره هفته‌های اخیر بود. البته الان از این که در تلویزیون آن حرف ها را زده پشیمان است

 

 

هیچکس متوجه نمی‌شود که چرا شما به تلویزیون رفتید؟ هدفتان چه بوده؟ گویا پیامد‌های خیلی بدی هم داشته برای شما من کاملاً معتقدم که یک کار فرهنگی کردم به خاطر خدا این کار را کردم. نامردی همه جا را برداشته، حتی بین دوستان خودم. ولی من این کار را نکردم. من کاملاً رو بودم و این طوری خودم را ارضا کردم و به این صورت ذهنم مشغول شده. هم برای کمک کردن به دیگران و هم کمک به خودم. ولی نامردی‌های زیادی در این روز‌ها دیده‌ام

 دل پری دارید‌هاخلاف شرع که نکردم... اگر هم ازدواج کردم، برای این بوده که به انحراف کشیده نشوم. چون مشکلاتی داشتم که از این طریق آنها را حل کردم

حالا این نامردی‌های چه بود؟راستش را بخواهید، خیلی سنگین برای من تمام شد. همه یک جور‌هایی در مورد من حرف می‌زدند، چه خوب، چه بد. ولی من دوست نداشتم این اتفاق بیفتد

 به‌هرحال هر موضوعی چه کوچک و چه بزرگ وقتی رسانه‌ای می‌شود. باز خورد‌هایی هم داردبله البته. ولی من نمی‌دانستم چون تجربه‌ای نداشتم. فکر نمی‌کردم این اتفاق بیفتد. فکر می‌کردم به آنهایی که زن دارند و می‌روند خلاف جهت زندگی، این کار را انجام می‌دهند و به انحراف و اینها کشیده می‌شوند، یک راه‌حل نشان بدهم. می‌خواستم بگویم اگر این کار را انجام دهید بهتر است،‌ حتی راحت‌تر هستند؛ خوش هم می‌گذرد. حالا نظر شما چیست

 نظر من؟! این کاری که شما کردید خلاف شرع نبوده ولی در عرف فعلی هم کار پسندیده‌ای نیست. شاید حتی رسانه‌ای کردنش هم درست نبوده باشد
خب چرا در عرف نیست؟ باید طوری باشد که اگر خواستی پنج تا زن هم بگیری، راحت باشی

آقا جان، اسلام هم چهار تایش را مجاز دانسته
خب بله. اگر به من باز هم فشار آید و مشکل دیگری پیش بیایید، یکی دیگر هم می‌گیرم

  

    

 

************************** 

احتمال برخورد شما با “گرگ”، در کلان شهرها بیشتر از صحرا و جنگل است

 ***************************** 

یه تیکه کوچیک سنگک تو سفره بود. مامانم خوردش، بابام همچین نگاهش کرد آدم یاد کوزت می‌افتاد  ـ

*****************************

لحظه نزول شوهر از آسمون 

 

یه سوالی برای من پیش اومده
این سوپرمارکتیایی که لُپ بچه هایی که با مامانشون میان خرید رو میکشن، لپ همون بچه رو وقتی با باباش میاد خرید هم میکشن؟

دلم برا ی زندگی تنگ شده

دلم برا ی زندگی تنگ شده   

برای سایه دیوار 

برای جرعه ی آب  

برای خوابی روی متکا بر گلیمی در نوازش باد  

دلم برای بازی های  بچگیم تنگ شده  

گرگم به هوا 

قایم باشک 

.  

دلم برای نون داغ وگوجه تنگ شده  

دلم برای دویدن ها شبانه تنگ شده 

خدا یا  خسته شده ام ازین زندگی ماشینی 

دود و دم و دورویی و دو رنگی 

یادم میاد هر شب مادرم غذا که می پخت یه بشقاب به همسایه چپی و یه بشقاب به همسایه سمت راستی  می داد ، اونام هر کدوم یه بشقاب از غذاشو ن برا ما می آوردن .هیچ وقت یادم نمی ره اون موقع ها همه از حال هم خبر داشتیم  می دونستیم امروز ..خانم( همسایه اینوری)  حالش چطوره یا آقا ... ( همسایه اونوری) مریضیش خوب شده یا نه ... 

وقتی می رفتیم تو کوچه تا بازی کنیم همه بازیهامون پر بود از انرژی و حرکت . هیچ بچه ای ی جا ننشسته بود وتی شب میومدیم خونه ( به زور میوردنمون) دیگه افتاده بودیم ... 

پسر بچه ها همشون پلشت بودن  یادم نمیاد دست و صورتمو چند بار شستم ولی می دونم خیلی وقتا از یه روز می گذشت و من دستم به آب نمی رسید . (هیچی نگین دیگه اون وقتا همین جوری بود )با همه این اوضاع  کمتر مریض می شدیم و خودمون یه جور میکروب بودیم که مریضی از ما فرار می کرد.  

وقتی می رفتیم حموم  رنگ و رومون باز می شد.   

دلم برای همون موقع ها تنگ شده ... 

اگه اون موقع ظاهرمون کثیف بود  الان باطنمون داره کثیف میشه ... 

خدایا .. من همون کیثفی رو ترجیح می دم

پیر مرد با وفا

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد ، پیاده رو در دست احداث بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد ، پیرمرد به زمین افتاد . مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند. 
پس از پانسمان زخم ها ، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوانها بشود . پیرمرد در فکر فرو رفت ، سپس بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت : که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. 
پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفّق نشدند ، برای همین ، دلیلِ عجله اش را پرسیدند . 
پیرمرد گفت : زنم در خانه سالمندان است ، من هر صبح به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم ، نمی خواهم دیر شود ! 
پرستاری به او گفت : شما نگران نباشید ما به او خبر می دهیم که امروز دیرتر می رسید . 
پیرمرد جواب داد متأسّفم ، او بیماری فراموشی دارد و متوجّه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی شناسد ! 
پرستارها با تعجّب پرسیدند : پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه نزد او می روید در حالی که شما را نمی شناسد. 
پیرمرد با صدای غمگین و آرام گفت : " امّا من که می دانم او چه کسی است " !!

زن

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!

و این رنج است

من از خدا خواستم ...

من از خدا خواستم ...
 
من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی
 
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه روح تو کامل است . بدن تو موقتی است
 
من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد
خدا گفت : نه شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است
 
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد
خدا گفت : نه من به تو برکت می دهم خوشبختی به خودت بستگی دارد
 
من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد
خدا گفت : نه - رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد
 
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
 
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید
خدا گفت : نه من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری
 
 من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران همان طور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم
خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی

حالم گرفتست امروز

امروز یه حالی دارم  که خیلی برا خودم غریب نیست ، ولی ازون حالهاست که زیاد  خودم باهاش حال نمی کنم . نمی دونم شماها بهش چی میگین  و لی من  می گم ضد حال دیشب که با خانومم صحبت می کردم  یاد اون قدیما افتاده بودیم . می گفت اگه بر گردیم عقب دوست داری به کدوم دوره بر گردی ؟

می دونی خانوما وقتی ازین سوالا می پرسن  معلومه   دوست دارن  بگی به اون لحاظات خوب و خاطرات دوران عقد و .....

طفلکی  انتظار نداشت اینو بشنوه  ولی من  اشتباه کردم و اینو گفتم ...

راستش من  گفتم به هیچکدوم  . نمی دونم چرا ولی از وقتی که یادم میاد ،همیشه  زندگی روی بد سکشو بهم نشون داده . درسته  بچگی آدما دوران خوبیه....  می دونین منم بچگیم خوب بود  الان که فکر میکنم  واقعا  چون به چیزی فکر نمی کردیم برام خوب بوده آخه از وقتی دست چپ و راستمو فهمیدم  دیگه روزای خوشیمم تموم شده . بعضیا میگن این خصلت دنیاست که  همیشه غم و غصه داره . اون اولا فکر می کردم  منم که فقط مشکل دارم  و لی الان هر چی میگذره  می بینم نه ، من تنها نیستم  این مشکلات واسه همه ست آخه لعنتی یه جوری هم هست که تموم نمیشه  نمی دونم کی نوبت ما می رسه یکم طعم خوشبختی رو بچشیم .

دلم  می خواد یه روز صبح که از خواب پا می شم همه مشکلات تموم شده باشه و دیگه ...

 مجبور نباشم  غصه جا موندن از سرویس  و تاخیر و  سوال و جوابای بعدی رو نداشته باشم .

مجبور نباشم هر روز به خاطر حقوق بخور و نمیری که طبق قانون مثلا عادلانه کار به  هر کدوم از ما تعلق می گیره از بانگ خروس  تا بوق سگ برم سر کار.

 مجبور نباشم  هر روز که میام خونه کلی خستگی و ناراحتیمو با خودم بیارم خونه .

مجبور نباشم  هر روز  که میام خونه برای فرار ازهم بازی بودن با  بچه هام به خاطر  خستگی و نداشتن حوصله  به دخترای قشنگم اخم کنم تا کم تر از سر و کولم بالا برن .

مجبور نباشم  برا  سر هم کردن کرایه خونه ، شهریه مدرسه و کلاس بچه ها و امورات زندگیم  این قد ر بدووم که  هر سال  به اندازه 5 سال پیر بشم.

مجبور نباشم  ببینم بچه هام حسرت  یه زندگی راحت رو داشته باشن.

مجبور نباشم  به خانومم بگم  حالا مسافرت باشه برا بعد الان جاده ها شلوغه ... الان  ماموریت دارم... الان پروژه ام عقبه و الان ....

خلاصه   که ، ممکنه برا هر کدوم از شما این اتفاقا افتاده باشه  یا حسرتش تو دل شما هم باشه .

دوست دارم به اون دورانی برگردم که  حیاط خونه رو آب می زدیم بوی دل انگیز گل بلند می شد و کتری و قوری چای به راه بود . تو حیاط خونه رو جارو می کردیم و فرش می  انداختیم و منتظر اومدن بابا می شدیم . یادمه من  بزرگ تر بودم  پهن کردن فرش و گذاشتن متکی با من بود  بچه ها همه دور هم بالا بازی میکردیم و بوی گل از تو باغچه همه جا رو پر می کرد .

یادش بخیر  سیینی و قوری مامان که همیشه  سر چای خوش طعمش  که نمی دونم اون زمان با اون چای های خراب مشت نشان چجوری این قدر خوب درست میشد  دعوا بود .  یادمه  بابا که می اومد  تازه ما  از سر و کولش بالا می رفتیم ، خدا بیامرزبا اون همه خستگیش به روی خودش نمی آورد ... الان چی ؟ !!!  نمی دونم  چرا من  نمی تونم مثل اون خدا بیامرز خوب باشم .

شاید اون صفایی که اونا داشتن با این مشغله های ما جاشو عوض کرده .

شاید به خاطر اینکه من پای اینترنت می شینم  و اون پای سجاده  می نشست .

من  باشگاه می رم و کلوپ اون مسجد می رفت  و دوره  . من  همه انرژی مو  تو کارم می ذارم  و هیچی تهش در نمیاد  و اون  همون سادگیش وصفاشو می ذاشت  برا همه چی و به کاراش می رسید ...

نمی دونم  چم شده .... ولی  دلم گرفته برا اون موقع ها  بد جور هواشو کردم

همایش مهم درعسلویه

از راست: حسین پرسان، مدیر کل روابط عمومی وزارت نفت، احمد قلعه بانی مدیر عامل شرکت ملی نفت، رستم قاسمی فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا و پیروز موسوی رئیس منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی در نشست بازدید اخیر محمد علی آبادی سرپرست وزارت نفت از عسلویه. عکس: محمد قدمعلی 

 

عمو سبزی فروش ترجمه شده به انگلیسی

  

Uncle vegetable seller
Oh ye
Uncle vegetable seller
OH ye
Do you have vegetable?
Oh ye
I want a lemon
Oh ye
I want you alone
Oh ye
Uncle vegetable seller
Oh ye
I want a cherry
Oh ye
Your strawberry
Oh ye
Uncle vegetable seller
Oh ye
I want coconate
Oh ye
Can I spank your butt?
Oh yeSee MoreSee More

 

هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش

هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزندبا این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !!!
ـ

مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی؟
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
ـچرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم؟ 

 
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیش بزنند

 

انتقاد از غیبت علمای حوزه در چت روم‌ها

خبرگزاری رسا - محمدرضا بهروز عضو «ستاد ساماندهی مراکز پاسخگویی» از وارد نشدن «عالمان بزرگ حوزه‌های علمیه» به «چت روم‌ها» انتقاد کرد

 

آقای بهروز گفته که «در چت روم‌ها، ورود افراد دارای موقعیت علمی بالا و مشارکت فعال چهره‌ها چشمگیر است اما ما هنوز نتوانسته‌ایم عالمان بزرگ حوزه‌های علمیه را وارد این فضا کنیم.» ـ

 

چمنا رو رنگ می کنن تاسبز بشه !!!!!!!!

اقدام عجیب شهرداری - استفاده از رنگ سبز برای رنگ کردن چمن های خشک شده  ـ

کلیپ ارسالی از سعید حق داد صدقیانی

 عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

دانلود با حجم ۲ و نیم مگابایت

 

مصاحبه لیلا حاتمی با شبکه‌های فرانس۲ و پلوس به زبان فرانسوی

همزمان با اکران موفق جهانی «جدایی نادر از سیمین» لیلا حاتمی در دو برنامه تلویزیونی در شبکه‌های فرانس۲ و پلوس حضور یافت و به زبان فرانسوی پاسخگوی سوالات منتقدان و مجریان این برنامه‌ها بود 

 

 

 

چندمین پولدار جهان هستید؟

اگر میخواهید بدانید که از نظر میزان درآمد در دنیا چندمین نفر هستید، حقوق سالیانه خود را در سایت زیر وارد کنید

 

 

 

www.Globalrichlist.com

 

 

مبلغ را باید بر حسب یکی از واحدهای دلار ، یورو ، ین ، پوند و ... وارد نموده و در نهایت بر روی

 Show me the money کلیک کنید

از همه جا (۳۵)

کاش به جای حجاب، حیا اجباری بود
شرف اجباری بود، راستی و درستی اجباری بود
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود

 ***************************

نوستالژی

فرزندانمان هرگز رابطه این دو باهم را نخواهند فهمید ... 

 

عاقبت طرح جداسازی در دانشگاها
تجاوز دسته جمعی ۲۰ دانشجو در کلاس به استاد

**************************

ازدواج های نسل  ما

 بابا چه جوری شد مامانو گرفتی؟ -والا مامانت اومده بود ازم آدرس بپرسه، همون موقع گشت ارشاد رسید

***********************

شکیرا و معشوقه جدیدش پیکه، به اسرائیل سفر کرده و با رئیس جمهور اسرائیل دیدار کردند که این اقدام باعث خشم مسلمانان از این زوج شده است 

 

 

 

یه احمقی یه درسی اختراع میکنه هزار تا عاقل نمیتونن پاسش کنن

***********************

هر کی گفت این یعنی چی ؟؟ 

 

شاید فکر کنید اینا دانش آموزن دارن امتحان میدن. اونم مراقبه

یا شایدم اینا سربازن دارن جلوی فرمانده رژه میرن

اما نه اینا نیس :راهنمایی اینکه این روزا تو ایران مد شده

 

*******************

 اندر حکایات شیخ و مریدان - قسمت اول - در باب فیلتر بودن سایت لغت نامه دهخدا

روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول

 

پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی

 

نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و … ـ

 

بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم

 

پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟

 

شیخ بگریست … ـ

 

لغتنامه مملو ز لغات کهن و نو***چه ربطی داشت به سیاست و پورنو

که چنینش کردند پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟

 و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت

*****************************

 آخرین سوتی فتح الله زاده - شبکه خبر:
با رییس آدیداس صحبت کردم که امسال برامون ساک بزنه!!!!
(بعد سریع درستش کرد گفت ساک آبی) 

**************************

صدای زنانی که در فرودگاهها، ورود و خروج هواپیماها را اعلام می کنند دارای اشکال است 

صدای زنان در فرودگاه‌ها که ورود و خروج هواپیما را اعلام می‌کنند، از نظر فقه اسلامی دارای اشکال است. به گزارش فارس نیوز، «ابوالفضل بهرام‌پور» مفسر و پژوهشگر علوم قرآنی، گفت: قرآن اولین خطاب را به مردان در خصوص حجاب داشته است. وی با اشاره به اینکه زنان تا هنگامی که شرایط را برای مردان فراهم نکنند و خود را از عرضه شدن به نامحرم دور کنند، از تعرض در امان خواهند بود،‌ این مفسر قرآن با تاکید بر اینکه زنان مسلمان نباید با صدایی نازک و عشوه‌گری با مردان صحبت کنند، اظهار داشت: به طور مثال صدای زنان در فرودگاه‌ها که ورود و خروج هواپیما را اعلام می‌کنند، از این دسته بوده که از نظر فقه اسلامی دارای اشکال است

 

این پیغام رو یکی از دوستان برام فرستاده

حدود 1 سال است که با نامزد خود به صورت رسمی عقد کردیم اما هنوز که هنوز است دنبال وام ازدواج هستیم , در این مدت رفت و آمد 1 ساله به بانک دیروز ریس 50_60 ساله این بانک به من گفت: سال تولدتان؟ گفتم: 1360  گفت: معلوم است بسیار با حالی. من یک وام 5_10 میلیونی برایت جور میکنم و حتی در واریز اقساطش به تو کمک میکنم!! در عوض تو هم به من برس. من موضوع را به شوهرم گفتم. ما تصمیم داریم از این موقعیت استفاده کنیم اما میخواهیم حاجی را (رییس بانک) دور بزنیم، من این را نوشتم تا وقتی در روزنامه های اینده خواندید که: ـریبس بانکی کشته شد
یا مردی زنش را که عاشقش بود کشت
و یا حتی خواندید
زنی در تبریز دست به قتلهای زنجیره ای مردانه زد
بعد با خود فکر نکنید که این خانم 100% فاحشه بوده

 
خدا به خیر بگذرونه  ـ 

**********************

یه احمقی یه درسی اختراع میکنه هزار تا عاقل نمیتونن پاسش کنن  

************* 

 انتقاد از علمای حوزه علمیه  به خاطرواردنشدن به چت روم ها 

خبرگزاری رسا - محمدرضا بهروز عضو «ستاد ساماندهی مراکز پاسخگویی» از وارد نشدن «عالمان بزرگ حوزه‌های علمیه» به «چت روم‌ها» انتقاد کرد

 

آقای بهروز گفته که «در چت روم‌ها، ورود افراد دارای موقعیت علمی بالا و مشارکت فعال چهره‌ها چشمگیر است اما ما هنوز نتوانسته‌ایم عالمان بزرگ حوزه‌های علمیه را وارد این فضا کنیم.» ـ

 

تصور کن فکر میکنی با یه دختر درحال  چتی اون شیخ باشه که مختو کار گرفته

فیلم شکار بد حجاب

 اینجا کلیک کنید و ببینید 

 

اینم نظرات مردم بعد از دیدن فیلم : 

شکار بدحجاب؟ مگه جنگله؟

کاشکی از گران شدن 400 تومانی یک شبه ماست هم 20:30 گزارش نشان میداد

 

 با تشکر از صداوسیما که بحق مشکلات جامعه را بدون کوچکترین سیاست بازی به ملت نمایش میدهد. مطمئن هستیم که رعایت حجاب از سوی چنین افرادی از تمام مشکلات خواهد کاست و دیگر گرانی و رانت خواری، پارتی بازی و.... نخواهیم داشت

  

همه سوژه ها حل شده مونده این یکی! جناب ضرغامی از انجا که شما از بودجه بیت المال استفاده میکنید می بایست به موضوعات مهمتر مردم بپردازید مانند اعتیاد، ایدز، فحشا، تجاوز، گرانی، الودگی هوا، وضعیت زندانیان، سلامت و بهداشت، زمین خواری، رشوه، فساد اداری، تبعیض، بی عدالتی و............. حالا به اینها برس بقیش مال بعد

  

این 20.30 بهتر نیست اسمش رو هم بذاره همون " کیهان " که لااقل صرفه جویی بشه و کارگردانش از دو جا مواجب نگیره

 

 با سلام ، بجای اینکه به مردم درس عفت و خویشتنداری داده شود به آنها مجوز متلک ، چشم چرانی ، ناسزا و برخورد داده می شود . مردم در کشورهای دنیا با دینها ، عقاید و باورهای مختلف کنار هم زندگی می کنند و هر کدام پوشش ، سلیقه و سبک زندگی خاص خود را دارند ؛ هیچکدام هم نمی خواهد به حقوق خصوصی و بنیادین دیگری تجاوز کنند واقعا ما چه راهی می رویم و چرا گمان می کنیم تافته جدابافته از دیگران هستیم؟؟

  

دیگه مشکل تو مملکت نیست 20:30 چسبیده به نوامیس مردم. اگه عرضه داشت که پیگیر وضعیت نیروهای شرکتی می شد. متأسفم برای صدا و سیما

  

والله ، والله ، والله که من بعنوان یک شهروند که با پول و حق من این صدا و سیما داره ارتزاق میکنه راضی نیستم. اگه به حق الناس اعتقاد دارید روز قیامت باید جواب حق من رو بدید. وعده ما سر پل صراط ، البته اگه اعتقادی توی صدا و سیما مونده باشه

  

اینقدر دارین از صبح تا شب همش مردم رو انگولک میکنین بترسین از خشم مردم

 

آهای شماهایی اینقدر سنگ ناموس و نوامیس رو به سینه میزنید مگه 20:30 رفته از توی خونه یا اتاق خواب افراد فیلم گرفته که بهتون برخورده؟ نه رفته از توی یک پاساژ معمولی وسط شهر که محل عمومی فیلم گرفته

  

ای وای عجب فیلم تکاندهنده ای مو به تن آدم سیخ میشه واقعا نیروی انتظامی باید وارد عمل بشه وظیفه اصلی نیروی انتظامی همینه که در مواقعی مثل قتل در میدان کاج فقط تماشا کنه یا در تجاوز 10نفر به یه زن غایب باشه اما در چنین فجایع مهمی به شدت مبارزه کنه

 

 این تجاوز به حریم خصوصی افراد نیست واقعا؟؟ به کدامین حکم شرعی اینها اجازه فیلم گرفتن از نوامیس مردم را دارند؟

  

ادم واقعا تاسف میخوره وقتی میبینه این همه مشکل توی جامعه وجود داره ، اون وقت چند تا ادم بیکار برای اینکه ساعت برنامشون رو پر کنن مثل اینکه مچ یه سری کلاهبردارو گرفتن راه افتادن و اینا رو نشون میدن . واقعا متاسفم . نیاز به این چیزا نیست میگن مشت نمونه خرواره ، نمونه های این نه فقط توی تهران بلکه تو ایران زیاده ولی بهتره دوربینتون رو بردارید ببینید علت و ریشه اون چیه که جوونای ما به این سمت رفتن و راهش چیه؟ و اگه راهی بجز سرکوب اون ندارید بهتره بیخیال بشید

  

اگر یک جو غیرت مسلمونی داشتین دوربینتون رو می بردین از معتادایی که تو روز روشن مواد می خرن و استفاده می کنن فیلم می گرفتین. نه از ناموس مردم

  

صدا و سیما منتظر باشه تا فردا فیلم ناموسشون بیاد تو بازار

 

اگه آدم ناآگاهی فکر کنه اسلام میگه باید اینجوری برخورد کنید و آبروی بندگان خدا رو ببرید ، اگه اون آدم یهودی بشه نباید تعجب کرد

  

تمام نظرات فوق نظر همه ملت ایران است. همه را بزور به بهشت نفرستید

برو

مطمئن باش ، برو ...

ضربه ات کاری بود ، دل من سخت شکست ...

و چه زشت  به من و سادگیم خندیدی

به من و عشقی پاک ، که پر از یاد تو بود ...

و به این قلب یتیم

که خیالم می گفت   تا ابد مال تو بود ...

تو برو تا راحت تر

تکه های دل خود را آرام  

سر هم بند زنم

امید- عشق- زیبایی

امید 

شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت  

عشق  

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند  

زیبایی 

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام

کلام ناب از دکتر علی شریعتی

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .
«دکتر علی شریعتی»
-----------------------------------------------------------
به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.   «دکتر علی شریعتی»
 -----------------------------------------------------------
 اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنهاست
 -----------------------------------------------------------
 عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی .
 دکتر شریعتی
 -----------------------------------------------------------
 اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند
 -----------------------------------------------------------
 آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش
 -----------------------------------------------------------
هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود
هر لحظه دردی سر بر می‏دارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند
این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟
-----------------------------------------------------------
دکتر شریعتی : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
-----------------------------------------------------------
هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند
-------------------------------------------------------------------
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن دکتر شریعتی
 

جلسه ی امتحان عشق

جلسه ی امتحان عشق

 من مانده ام و یک برگه ی سفید!

یک دنیا حرف نا گفتنے 

و یکـ بغل تنهایے و دلتنگے..

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!

در این سکوت بغض آلود

قطره ی کوچکے هوس سرسره بازی میکند

و برگه ی سفیدم

عاشقانه قطره را به آتش می کشد!

عشق تو نوشتنے نیست...

در برگه کنار آن قطره یـک قلب کوچک می کشم!

         وقت تمام است برگه ها بالا...